کد خبر: ۷۰۶۱
۰۳ آبان ۱۴۰۲ - ۱۴:۰۰

مشهد به روایت «ابوالفضل بیهقی»

کتاب تاریخ بیهقی شرح حکومت ده‌ساله مسعود غزنوی است؛ پادشاهی که مرکز حکومتش، غزنین بود، اما بیش از ۱۶ هزارکیلومتر سفر کرد که بخشی از این مسیر در توس و مشهد گذشت.

وقتی یک مشهدی کتاب «تاریخ بیهقی» را ورق می‌زند، درمیان سطر‌های آن، رویداد‌ها و ماجرا‌های بسیاری را می‌خواند که در شهر و دیار او رخ داده است، آن‌چنان که بعضی از آن‌ها را برای نخستین‌بار است که می‌شنود؛ روایت‌هایی که این مورخ زاده حارث‌آباد سبزوار از مشهدِ زمان ورود امام‌رضا (ع) و پس از آن تعریف کرده است.

کتاب ابوالفضل بیهقی، شرح حکومت ده‌ساله مسعود غزنوی است؛ پادشاهی که مرکز حکومتش، غزنین بود، اما به اندازه سه سال هم در این شهر بر تخت ننشست؛ زیرا بر اساس روایت‌ها، بیش از ۱۶ هزارکیلومتر در این سال‌ها سفر کرده که بخشی از این مسیر در نیشابور، سرخس، قوچان و البته توس و مشهد گذشته است.

فرارسیدن دومین سال بزرگداشت بیهقی در تقویم، سبب شد نگاهی به تاریخ مشهد از زبان این تاریخ‌نگار بیندازیم و به روایت او، شرح اتفاقاتی را که سبب شد هارون‌الرشید راهی خراسان شود و پس از آن علت اختلاف مأمون با امین و البته شرح سفر امام‌رضا (ع) به مشهد را بشنویم.

از آمدن هارون تا ورود پنهانی امام‌رضا (ع) به توس

ماجرا از آنجا آغاز می‌شود که ظلم و ستم «علی بن‌عیسی»، نماینده هارون‌الرشید در خراسان و دیگر ولایات شرقی خلافت عباسی، سبب می‌شود عاقبت، مردم خراسان از او و خلیفه هارون عاصی شوند و سر به شورش بردارند. خلیفه نیز برای آرام کردن اوضاع، «هرثمه‌بن‌اعین» را به‌عنوان والی جدید خراسان به مرو می‌فرستد و از او می‌خواهد والی قبلی را دست‌بسته به بغداد بفرستد، اما این کار هم فایده ندارد و شورش‌های مردمی ادامه می‌یابد؛ آن‌چنان که هارون به‌ناچار، خود به خراسان می‌آید، اما وقتی به توس (شهر نوقان) می‌رسد، اجل امانش نمی‌دهد و درمی‌گذرد. (بیهقی، ۴۱۶).

بیهقی ادامه داستان را به ورود پنهانی امام‌رضا (ع) به توس می‌کشاند و می‌نویسد که وقتی مأمون به خلافت می‌رسد، فضلِ‌سهل که وزیر است، می‌گوید: «قسم خورده بودی که اگر خلیفه شوی، ولیعهد خود را از میان علویان انتخاب کنی و حالا آنچه گفتی، به‌جا آور!»

بیهقی جواب مأمون را این‌طور روایت می‌کند: «مأمون گفت کدام کس را ولی‏عهد کنیم؟ گفت علی‌بن‌موسی‌الرضا (ع) که امام روزگار است. گفت پوشیده، کس باید فرستاد نزدیک طاهر و بدو بباید نبشت که ما چنین و چنین خواهیم کرد تا او کس فرستد و علی را از مدینه بیارد و در نهان، او را بیعت کند و بر سبیل خوبی به مرو فرستد تا اینجا کار بیعت و ولایت‌عهد آشکار کرده شود... طاهر بدین حدیث، سخت شادمانه شد که میلی داشت به علویان... رضا را سخت کراهیت آمد و دانست که آن کار پیش نرود، اما هم تن درداد، از آنکه از حکم مأمون چاره نداشت و پوشیده و متنکر به بغداد آمد، وی را به جایی نیکو فرود آوردند» (ص ۱۳۰ تا ۱۳۱).

مشهد به روایت «ابوالفضل بیهقی»

 

ابنیه‌‏ای که سازندگانش را بیهقی معرفی می‏‌کند

این مورخ نکته‌بین چند روایت هم از نخستین ساخت‌وساز‌ها در حرم امام‌رضا (ع) بیان می‌کند، چنان‌که آشکار است اولین سازه حرم کنونی امام هشتم (ع) همان بقعه هارونیه بوده که پس از درگذشت هارون (سال ۱۹۳ قمری) تا زمان شهادت ثامن‌الحجج (ع) (سال ۲۰۳ قمری) ساخته شده است.

این بنا که در قلب حرم واقع شده است، همان است که در قرون بعد، پوشش فلزی مطلایی بر روی آن کشیده و به گنبد طلا مشهور می‌شود. پس از بقعه هارونیه، اطلاعات مستندی درباره بنا‌های دیگر حرم مطهر تا قبل از بیهقی نقل نشده است. درواقع بیهقی نخستین کسی است که در حدود سال ۴۵۰ قمری، اولین اطلاعات درباره سایر بنا‌های حرم حضرت‌رضا (ع) را ثبت کرده است.

او وقتی می‏‌خواهد درباره والی خراسان که ازقضا او هم فردی ستمگر است بگوید، چنین روایت می‏‌کند: «سوری‌بن‌مُعتز که آثار‌های خوش وی به طوس هست، ازجمله آنکه مشهد علی‌بن‌موسی‌الرضا (ع) که بوبکر شهمرد کدخدای فائق‌الخادم خاصه آبادان کرده بود، سوری در آن زیادت‌های بسیار فرموده بود و مناره‏‌ای کرد و دیهی خرید فاخر و بر آن وقف کرد» (بیهقی، ص ۴۰۶).

پس مشخص می‌‏شود که اولین آبادگر حرم حضرت‌رضا (ع)، «فائق‌الخاصه» بوده که به توصیه پیشکار یا کدخدایش (بوبکر شهمرد) به آبادانی حرم پرداخته است. همچنین اولین مناره حرم را که همین گلدسته نزدیک گنبد است، سوری‌بن‌معتز ساخته است و از اولین واقفان حرم نیز به‌شمار می‌آید.

خبر دیگر بیهقی درباره اولین بنا‌های حرم امام‌رضا (ع) و موقوفات آن به شرح احوال یکی از دبیران معروف مسعود غزنوی، یعنی «ابوالحسن عراقی‌دبیر»، برمی‌گردد. او که از عاملان اصلی حمله زیان‌بار مسعود به طبرستان بوده است، در سال ۴۲۹ قمری در غزنین می‌میرد و برپایه وصیت خودش، جسدش را به مشهد می‌آورند و در بنایی که پیش‌تر به این منظور ساخته بودند، دفن می‌کنند.

درواقع براساس این روایت، ابوالحسن عراقی نخستین فرد مدفون در حرم مطهر است که بیهقی در شرح مرگ وی نوشته است: «وصیت بکرد تا تابوتش به مشهد علی‌موسی‌الرضا رضوان‌ا... بردند به طوس و آنجا دفن کردند که مال (هزینه) این کار را در حیات خود بداده بود».

بیهقی در ادامه این خط یادآوری می‌کند که ابوالحسن عراقی علاوه‌بر وقف مال، قنات سناباد را که در آن دوران خشک شده بود، احیا می‌کند و کاروان‌سرایی را هم وقف آن می‌کند تا درآمد آن در دوره‌های مختلف، خرج قنات شود: «و کاریز مشهد را که خشک شده بود، باز روان کرده و کاروان‌سرایی برآورده و دیهی... بر کاروان‌سرا و بر کاریز وقف کرده» (بیهقی، ص ۵۴۲). بنای گور عراقی دبیر اکنون به مسجد بالاسر شهرت دارد و درست در قسمت بالاسر بقعه مطهر (در غرب آن) واقع است و پس از بقعه هارونی و روضه منوره، قدیمی‌ترین بنایی است که در حرم ثامن‌الائمه (ع) باقی مانده است.

واقفان ۳ قرآن خطی موزه آستان قدس در کتاب بیهقی

از قرن‌های چهارم و پنجم قمری سه قرآن وقفی وجود دارد که نام واقفان آن‌ها را «ابوالقاسم سیمجور» با تاریخ وقف ۳۶۳ قمری، «ابوالقاسم کثیر» به تاریخ ۳۹۳ قمری و «ابوالبرکات با تاریخ وقف ۴۲۱ قمری نوشته‌اند*. نام دو تن از این واقفان بی‌شمار در تاریخ بیهقی آمده است؛ زیرا اولی برادر «علی سیمجور»، فرمانده و والی روزگار سامانی است. دومی نیز ندیم مسعود و از خاندانی سرشناس است.

درباره سال وقف سومین قرآن، باید کمی تأمل کرد. «ابوالبرکات کاتب» این قرآن را در ماه رمضان سال ۴۲۱ قمری تحویل مسئولان وقت آستان قدس رضوی داده، در یکی از صفحات آن توضیح می‌دهد که «علی‌بن‌حسوله» نامی هم در این کار دخیل بوده است.

گرچه در تاریخ بیهقی هیچ‌یک از این دو نفر معرفی نشده‌‏اند، خبری در آن هست که دلیل وقف قرآن مزبور در ماه رمضان سال ۴۲۱ قمری را توضیح داده است. به روایت بیهقی، وقتی سلطان مسعود پس از شنیدن خبر مرگ پدرش، از اصفهان و ری به‌سوی هرات حرکت می‌کند، روز دهم ماه شعبان به نیشابور می‌رسد و پس از حدود یک ماه توقف در این شهر، در نیمه ماه رمضان، نیشابور را به قصد هرات ترک کرده، دو روز مانده از آن ماه، وارد هرات می‌شود.

درنتیجه موکب سلطانی و همراهان وی، بین ۱۵ تا ۲۸ ماه رمضان از جوار شهر مشهد (نوقان آن زمان) گذشته‌اند؛ چون برپایه نوشته ابوالبرکات، تاریخ وقف و تحویل قرآن وقفی‌‏اش به حرم حضرت‌رضا (ع)، «شهر رمضان سنه اِحدی و عشر اربعمائه» (۴۲۱) بوده است و هم احتمال قوی داده‌اند که ابوالبرکات، قرآن مزبور را از ری (قلمرو آل‌بویه) به مشهد آورده باشد و کاتب و واقف قرآن مزبور باید از دبیران و دولتمردان عراقی آل‌بویه بوده باشد که به سپاه مسعود پیوسته یا ناگزیر همراه او شده‌اند.

به این ترتیب هنگام عبور از جوار مشهد، به زیارت حرم حضرت‌رضا (ع) شتافته و در همان فرصت، امانت خویش را تحویل مسئولان حرم داده است. با این خبر بیهقی، سرنخ روشنگری درباره شناسایی سومین واقف قرآن وقفی آستان قدس رضوی هم در دست محققان قرار می‌گیرد.

توس؛ آوردگاهی برای ۳ نسل از غزنویان

بیهقی در قسمتی از کتابش، گریزی نیز به نحوه قدرت گرفتن غزنویان، به‌خصوص محمود در عنفوان جوانی می‌زند و داستان نبردی را تعریف می‌کند که میان سبکتگین (پدر محمود) و بوعلی سیمجور در توس (محدوده اندرخ و میل‌اخنگان کنونی) رخ می‌دهد.

در این نبرد که یکشنبه ۲۰ جمادی‌الاخر سال ۳۸۵ قمری به وقوع می‌پیوندد، اگرچه ابتدا ضربات سختی به سپاه سبکتگین وارد می‌آید، سرانجام محمود غالب می‌شود و بوعلی سیمجور هم به رودِ اکنون خشک‌شده رزان می‌زند و از معرکه می‏‌گریزد. (ص ۱۹۹).

روایت بعدی که بیهقی خود، آن را در سفر به مشهد به چشم دیده است، مربوط‌به حمله مسعود غزنوی به نیشابور و پس گرفتن این شهر از طغرل سلجوقی است. او در ماه صفر سال ۴۳۱ در طابران توس اتراق می‏‌کند تا ادامه لشکریانش برسند. سپس به سعدآباد و از آنجا به چشمه شیرخان می‌رود.

ازآنجاکه بیش از ۲ هزار سرباز همراه داشته است، سلجوقیان از نیشابور عقب می‌‏روند و مسعود غزنوی، نیشابور را به‌طور موقت فتح می‌کند، اما ازآنجاکه غله برای سربازان و علف برای اسب و استر آن لشکر عظیم وجود نداشته است، دوباره برای تهیه آذوقه به‌سمت توس می‌آید و داروندار مردم این خطه را غارت می‌کند، آن‌هم وقتی که بهار بوده است و روز‌های نوروز.

بیهقی می‌نویسد: «مردم و ستور بسیار از بی‌‏علفی بمردند که پیدا بود بی‌گیاه زندگانی چند توانستند کشید (منظور این است که گرسنگی بسیاری کشیده‌اند تا مرده‌اند» (ص ۶۳۴). عاقبت این نبرد خانمان‌سوز، اما شکست مسعود در «دندانقان» و پیروزی قطعی سلجوقیان بیابانگرد بر غزنویان است. تصور سختی‌‏هایی که بر ساکنان هزار سال پیش توس رفته است، با قلم بیهقی سوزناک‌تر هم می‌‏شود. او همچنین در این گزارش، جزئیات از بین رفتن هیمنه یک سلسله جنگاور را به تصویر می‏‌کشد که توس یکی از پرده‌های این تراژدی است.

* این گزارش دوشنبه یکم آبان‌ماه ۱۴۰۲ در شماره ۴۰۶۴ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44